۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه

شهر هرت



شهر هرت جایی است كه توی فرودگاه برادر و پدرتو می تونی ببوسی اما همسرتو نه...
 شهر هرت جایی است كه همه با هم خواهر برادرن اما این برادرا خواهرا رو كه نگاه می كنن یاد تختخواب می افتن
 شهر هرت جایی است كه مردم سوار تاكسی می شن زود برسن سر كار تا كار كنن وپول تاكسیشونو در بیارن
 شهر هرت جایی است كه رنگهای رنگین كمان مكروهند و رنگ سیاه مستحب
 شهر هرت جایی است كه اول ازدواج می كنند بعد همدیگه رو می شناسن
 شهر هرت جایی است كه همه بَدَن مگر اینكه خلافش ثابت بشه
شهر هرت جایی است كه دوست بعد از شنیدن حرفات بهت می گه:‌ دوباره لاف زدی؟؟
 شهر هرت جایی است كه بهشتش زیر پای مادرانی است كه حقی از زندگی و فرزند و همسر ندارند
 شهر هرت جایی است كه درختا علل اصلی ترافیك اند و بریده می شوند تا ماشینها راحت تر برانند
 شهر هرت جایی است كه كودكان زاده می شوند تا عقده های پدرها و مادرهاشان را درمان كنند
 شهر هرت جایی است كه شوهر ها انگشتر الماس برای زنانشان می خرند اما حوصله 5 دقیقه قدم زدن را با همسران ندارند
 شهر هرت جایی است كه همه با هم مساویند و بعضی ها مساوی تر
 شهر هرت جایی است كه برای مریض شدن و پیش دكتر رفتن حتماْ باید پارتی داشت
 شهر هرت جایی است كه با میلیاردها پول بعد از ماهها فقط می توان برای مردم مصیبت دیده چند چادر برپا كرد
 شهر هرت جایی است كه خنده عقل را زائل می كند
 شهر هرت جایی است كه زن باید گوشه خونه باشه و البته اون گوشه كه آشپزخونه است و بهش می گن مروارید در صدف
 شهر هرت جایی است كه 33 بچه كشته می شن و مامورای امنیت شهر می گن: به ما چه. مادر پدرا می خواستند مواظب بچه هاشون باشند
 شهر هرت جاییه كه نصف مردمش زیر خط فقرن اما سریالهای تلویزیونیشو توی كاخها می سازن
 شهر هرت جایی است كه 2 سال باید بری سربازی تا بلیط پاره كردن یاد بگیری
 شهر هرت جاییه كه موسیقی حرام است حرام
 شهر هرت جایی است كه گریه محترم و خنده محكومه
 شهر هرت جایی است كه وطن هرگز مفهومی نداره و باعث ننگه
 شهر هرت جایی است كه هرگز آنچه را بلدی نباید به دیگری بیاموزی
 شهر هرت جایی است كه همه شغلها پست و بی ارزشند مگر چند مورد انگشت شمار
 شهر هرت جایی است كه وقتی می ری مدرسه كیفتو می گردن مبادا آینه داشته باشی
 شهر هرت جایی است كه دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و ... است
 شهر هرت جایی است كه وقتی از دختر می پرسن می خوای با این آقا زندگی كنی می گه: نمی دونم هر چی بابام بگه
 شهر هرت جایی است كه وقتی می خوای ازدواج كنی 500 نفر رو دعوت می كنی و شام می دی تا برن و از بدی و زشتی و نفهمی و بی كلاسی تو كلی حرف بزنن
 شهر هرت جایی است كه هرگز نمی شه تو پشت بومش رفت مگر اینكه از یك طرفش بیفتی..
 شهر هرت جایی است كه .......
منبع : وبلاگ گنجینه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر